سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در انتظارتم

امروز زنده ام به دوچیز پروازدرآسمان آبی رویاها وشنیدن طنین نام توبرلبها گویاتقدیربودکه سرمایه ام تمام صرف نگاههای توشد ترسم ای نازنین یک شب آخر یک موج گیسوی توهستیم رادراین خواب ورویا محو سازد

 

 

دلیل بودنم تو هستی و در تک تک نفسها یم تو را به رمز زندگانی در سکوت می جویم کاش ازورای نگاه آسمانی ات می شدتمام حرفهای تورافهمیدیاازمیان اینهمه ابرفاصله گذرکردیاتوبر زمین به من می رسیدی یامن به آسمان نظر می کردم ای مهربان به هرکجایی که باشی دراندیشه توخواهم بود حتی در سکوتی که مرادرخودخواهدراند

 

 

کاش دیدنت رویا نبود
گفته بودی می مانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
با صدایش آشنایم کرد و رفت
پشت پرچین شقایق که رسید
ناگهان تنها رهایم کرد و رفت

 

 

یکی را دوست می دارم ولی افسوس که او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم
ولی افسوس که او هرگز نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که او را دوست می دارم
ولی او گل را به زلف کودکی آویخت
تا او را بخنداند

 

 

کاش می شد غم دلها را نگاشت

کاش می شد ماه را صفحهً دل کرد وز خوبی و بدی در آن نگاشت

کاش می شد اشکها را بوسید و گل یاد و بوئید

کاش می شد به قناری فهماند                                که زمستان زیباست!

 

 

 

در کلبه ی دل چشم انتظارم بازم بیا

 

 

 

دلگرمی یادت نره

 

 

 


[ یکشنبه 85/7/2 ] [ 8:59 صبح ] [ رضا ] [ نظرات () ]